از اول تابستون قصد دارم پستو بزارم ولی هی تنبلی کردم
امسال سال اولی بود که من خوابگاهی بودم و خب چیزایی متفاوتی رو ممکنه آدم تو خوابگاه تجربه کنه
چیزایی مث تفاوت فرهنگی و اخلاقی و این چیزا که هیچی بقیه به اندازه کافی بهش اشاره کردن که من نگم 😂
ولی من می خوام یه چیزایی از خوابگاه بگم که بیشتر الگوهای رفتاری جمعی تا مسایل مربوط به خوابگاه
ادامه
1- پذیرفتن تو چون میشناسنت
تو خوابگاه تا دلتون بخواااد حرف بقیه هست ، ولی خب شایدم دست خودشون یا در واقع خودمون نباشه ینی مثلا هیچ کدوممون ازین بحثا خوشمون نیاد ولی چون که فک میکنیم بقیه دنبال این بحثان ماهم ادامه بدیمش تا تو جمع پذیرفته شیم
تو این غیبتا به این فکر میکردم که الان هرکدوم از ماها اگه یه اتاق دیگه از خوابگاه بودیم و نمیشناختیم همدیگه رو الان پشت سر همدیگه هم غیبت میکردیم و از هم خوشمون نمیومد شاید
ینی مثلا من یه ویژگی هایی دارم که همخوابگاهیام دوست دارن و یه ویژگی هایی دارم که هم خوابگاهیام اصلا دوست ندارن ولی چون من تو این اتاقم و منو شناختن و حتی دلیل یه سری از رفتارام رو فهمیدن ، منو پذیرفتن و دوسم دارن ، مطمعنم اگه من یه اتاق دیگه بودم یکی از حرفایی که درباره ام میزدن این بود که این چه قد سردو مغروره و خوشمون نمیاد ازش 😂 ولی وقتی تو این اتاقم میفهمن که من سرد نیستم و مدلم اینجوریه و حتی اگه خوششون هم نیاد میپذیرنت چون چیزایی داری که دوست داشته باشن
البته به خودت هم بستگی داره که تو مورد بعدی میگم چرا
2-با رفتنت تقصیرا میفته گرندت 😂
همونطور که گفتم همه یه ویژگی هایی دارن که همخوابگاهیا دوست دارن و یه ویژگی هایی دارن که هم خوابگاهیا اصلا دوست ندارن .
و چیزایی که احساس مردمو میسازه دیدگاهشون به مسایله
مثلا اگه من رو ویژگی هایی دوست داشتنی از آدمی تمرکز بیشتری داشته باشم احساس خوبی هم نسبت به اون آدم دارم و برعکس
ولی این تمرکز رو ویژگی هارو آدما کنترل شده انجام نمیدن و اتفاقات و طرز فکر اون فرد این دیدگاه هارو میسازه از همین جهت وقتی که کسی جمع مارو ترک میکنه ( بنا به دلایلی که مثلا راحت تر تحمل کردن نبودش یا پیدا کردن یه مقصر برا کارا و ...) این دیدگاها ممکنه تغییر کنه که مثلا حالا تو اون قضیه همچینم بی تقصیر نبودا یا خیلی هم کاراش درست و منطقی نبود ، و یه سری ویژگی هاییش که قبلا باهاشون مشکل داشتن ولی انکارش میکردن و کنار میومدن الان بولد بشه و یه کوچوله احساسو نسبت به اون فرد تغییر بده ، این اتفاق همیشه به ترک نیست ، ینی حتی اگه دو هفته هم نباشید رخ میده اگرم باشید و خودتون از جمع جدا کنید هم رخ میده
خلاصه که ینی کم کم پشت سر تو هم غیبت درمیاد انگاری که تا وقتی هستی خیلی ویژگی های بدتو نمیبینن یا خیلی نسبت بهش گارد نمیگرن تا اینکه بری و چند نفری بشن
انداختن تقصیر ها گردن کسی که نیست راحت ترین کاره
البته اینکه کلا از یه نفر خوشمون هم نیاد دیگه بحثش جداس
3- یه ماجرایی تو خوابگاه رخ داد که بچه هارو دو دسته کرد ، و از نظر من کوچیک شده ی اتفاقی بود که تو اعتراضات اخیر کشور رخ داد
اول از همه بگم اصلا کاری به اعتراضات ندارم و نظری دربارش نمیدم و فقط دارم از نظر رفتاری که یه جمع رو کنترل میکنه بررسیش میکنم پس لطفا اگر دنبال بحث کردنید این قسمتو نخونید
چیزی که ما از اتفاق دیدیم : تو اتاق بغلی واحد ما که چهار نفر ساکن بودن یه اختلافی بین سه تاشون با نفر چهارمی رخ داد ، کلی رفتن و اومدن و مسیول خوابگاه رو آوردنتا تصمیم بر این شد که این نفر چهارم توی همین اتاق بمونه ولی اگه دوباره مشکلی پیش اومد از اتاق بره ازون به بعد این نفر چهارم اکثرا بیرون یا تو آشپزخونه ی واحد بود و فقط برای خواب میرفت تو اتاقش و خب بچه های اتاق ما هم باهاش مشکلی نداشتن ، ولی بازم ما شاهد این بودیم که سه نفر هم اتاقیش رفتار خوبی باهاش نداشتن ولی دخالت نمیکردیم
تا اینکه دیدیم بااینکه چهارمی زیاد تو اتاق نمیره بازم هم اتاقیهاش دنبال مسیول خوابگاهن که اتاق چهارمی رو عوض کنن ، اینجا بود که ما به دسته ی مقابل اون سه نفر تبدیل شدیم و دیگه یکم دخالت کردیم 😂 با بچه ها تصمیم گرفتیم هر چهارتاشون رو تو اتاق خودمون جمع کنیم و حرف بزنیم ببینیم مشکل چیه
دسته ی اول سه نفر هم اتاقیاش : ازونور بوم افتاده بودن و خیلی از دستش عصبانی بودن و اکثرا هم دلیلای قدیمی ای میاوردن که مال قبل از تذکر دادن بهش بود
دسته ی دوم که ما باشیم : مام که از بیرون ماجرا رو دیده بودیم ازین ور بوم افتاده بودیم و دلمون زیادی براش سوخته بود و میگفتیم خب درسته خطا کرده 😂 ولی رفتار شمام زیاد از حده
اتفاقی که توی اینجور ماجراها میوفته اینه که گروهی مث ما که با اونها مخالف بودیم ازونور بوم میوفتادیم ، انگاری که باید احساسات دو طرف به توازن هم برسه تا از پسشون بربیایم . در حالی که خب میتونیم هم مخالف باشیم ولی وسط ماجرا قرار بگیریم و اشتباهاتش منطقی تر بپذیریم .
این صفر و صدیه تو اتفاقای بزرگ مث همین جریان اعتراضات هم رخ داد ، یه گروهی شدن مخالف دولت و تو اعتراضات غیرمنطقی و هیجانی عمل کردن و یه گروهی هم شدن طرفدار شدید دولت که دیگه اشتباهات دولت رو هم کم کم انکار میکردن ، این جوری که مردم دو دسته میشن اعتقاد میانه رو قبول نمیکنن و نسبت بهش جبهه میگیرن ، این گروه بهش میگن اگه داری میگی ما مشکلاتی هم داریم پس با اونایی ، اون گروهم بهش میگن اگه داری میگی اونا یه سری نظرات درستی هم دارن پس با اونایی ، و اون عقیده ی وسط ناچارن مجبوره که به یه سمتی مایل بشه و جفت گروه ها نظر احساسی و زیاد از حدی نسبت به جبهه شون دارن
اینو وقتی متوجه شدم که دیدم خیلی هایی که نظر میدادن در این باره یه وقتایی هم نظر خودشون وسط تر بود و با چیزی که پخش میکردن متفاوت بود و چیزی که پخش میکردن بیشتر دوجبهه رو تحریک میکرد تا ازهم دور تر شن 😂
خلاصه که متوجه شدم با یه جرقه ی احساسی چه قد راحت میشه مردم رو کنترل کرد 🤔
تهشم بگم اگه تازه کنکور دادین و ممکنه برین خوابگاه اصلا نگران نباشید خیلی خوش میگذره 😁