اگه پست قبل رو نخوندید پیشنهاد میکنم بخونید 🙂  به سه دلیل : یک که درسته طولانیه ولی افرادی که خوندن گفتن ارزششو داشته { برید بگید 😂 }
دو اینکه من خیلی براش زحمت کشیدم 
سه اینکه این پست توضیح پست قبله ، پس قبل این باید اونو خونده باشید 😂

تو پست قبل من یه داستان به ظاهر فانتزی و تخیلی نوشتم که فردی به نام استارک از یه دنیای دیگه بهمون نامه میداد و چیزای از دنیاش میگفت که برا ما جدید و یکم عجیب بودن ، ولی در حقیقت ماجرا چیز دیگری بود 🙂 استارک { که بنده باشم 😂 } تو همین دنیا زندگی میکنه و هیچ چیز خارج از این دنیا نگفته {البته یکم بال و پر دادم } ، فقط جور جذاب تر و با اسم های تخیلی گفته . 
هدفم از داستان این بود : خیلی چیزا تو دنیای ما جالب و جذابه ولی چون برای ما تکراری شده دیگه اون لذتو ازش نمیبریم ولی اگه یه نفر از یه دنیای دیگه بیاد شاید بستنی براش جذاب باشه

ایده اش هم از یه خودکار با قابلیت پاک شدن به ذهنم رسید  😂 که این خودکار برا بقیه جذاب تر از مداده چون جدیده ، ولی همون کار مدادو میکنه 
به راستی که تکرار خیلی عجیبه 🚶‍♀️
وقتی نوشتن رو شروع کردم { چه سیس نویسندگی گرفتم 😂 } دیدم اگه میتونستم از چارچوب دنیا خارج شم میتونستم جذاب ترش کنم ولی خب قرار بود دید دیگه ای از این دنیا بدم . اگه استقبال میشد ادامه میدادم {دریغ از یه کامنت 🚶‍♀️ } ولی الان مجبورم حقیقتو به همین زودی لو بدم .

فرهنگ لغات داستان : 

گیتیک = فیزیک

اکسیر = شیمی 

تیره پنیرک = کاکایو 

تمبو = اتم و عناصر

فوتک = قاصدک

برفه شیر = بستنی { به زبان کرمانجی }

سنگک = آب نبات    سنگک دسته دار = آب نبات چوبی

دندون فیلی = مارشمالو

گَرده شیر = عسل

چوب پنبه = پشمک

چراغ پَر = کرم شبتاب

کاموا = کرم ابریشم


برای من تجربه ی جالبی بود که مجبور میشدم دید جدیدی نسبت به این دنیا داشته باشم امیدوارم شما هم خوشتون بیاد و سعی کنید بیشتر از این دنیا لذت ببرید 🙂🖐