خب قراره این متن درباره کتابخانه ی نیمه شب و حسرت ها باشه { جمله هایی که به این رنگ هستن از متن خود کتابن } که با یه داستان کوتاه شروع میکنم 
یه داستانی هست که دقیق یادم نمیاد ولی همین بخشی هم که یادم هس منظوررو میرسونه : 

در یه محیط روستایی یه فردی اسبش فرار میکنه بعد مردم روستا میان بهش میگن چه بد شانسی و چه اتفاق بدی ...
و این فرد که اسمشو بزاریم کد خدا 😂 میگه : که میداند چه چیز خوب است و چه چیز بد ?!
بعد چند روز اسبش برمیگرده و چند اسب دیگه را با خودش میاره , مردم دوباره میان بهش تبریک و اینا میگن که , دوباره کد خدا میگه : که میداند چه چیز خوب است و چه چیز بد ?! 
بعد مدتی پسرش از روی همین اسب ها میوفته و پاش میشکنه , و مردم باز میان و اتفاق را تحیلیل میکنن و میگن بده 
بازهم کدخدا میگه : که میداند چه چیز خوب است و چه چیز بد ?! 
یه چند وقت بعد جنگ میشه و از سمت دولت میان و از هر خانواده یه پسر برا جنگ میبرن که چون پای پسر کدخدا شکسته, برا جنگ نمیبرنش 
دیگه مردم چون جواب کد خدا را میدونن نمیان برا تحلیل 😂 
ولی واقعا که میداند چه چیز خوب است و چه چیز بد ?! 

 

نمیگم خیلی خوش بینانه هر اتفاقی افتاد بگید لابد به صلاح و خوبی بوده , قطعا یه زمان هایی هم اشتباهات و غم برامون بوده چون این زندگی به هر حال تعادلی از غم و خوشحالیه ( عشق و خنده و ترس و درد ارز رایج تمام دنیا هستند ) قرار نیست همه چی خوب باشه ولی اگه چیزی از دست رفت یا اتفاقی افتاد حسرت نخورین چون واقعا هیچ کس نمیداند چه چیز خوب است و چه چیز بد ?! وگرنه حسرت خوردن و تا ابد در حسرت غرق شدن آسان است

 

خب اینارو گفتم تا کتاب کتابخانه ی نیمه شب رو معرفی کنم که بیشتر درباره حسرت ها ، مرگ و یه جورایی زندگی های موازیه 
توی این کتاب شخصیت اصلی توسط کتاب ها میتونه زندگی های محتمل خودش را امتحان کنه و یه کتاب مهم تو کتابخونه هست به نام حسرت ها و نورا ( شخصیت اصلی ) به واسطه های حسرت هایی که داشته زندگی هایی رو که فک میکرده خوبه را امتحان میکنه و در نهایت باید یه زندگی را انتخاب کنه 

 

متن پشت کتاب

 

 
 و تا جایی که داستان رو لو ندم , این نتیجه را هم پایان کتاب داره که چه قد دیدگاه ما روی زندگیمون تاثیر داره یکم غیر منطقی ، ولی وقتی درک شه , درسته . و تا زمانی که این حقیقت را باور نکنی نمیبینیش نه به خاطر اینکه وجود نداره چون ما چیزی را میبینم که می خوایم ببینیم ( که پایه ی همین جمله اس اصلا ) . این کتاب حرفهای بیشتری برا گفتن داره که من نمیگم و میزارم به عهده خودتون که اگه دوست دارین ، بخونینش .

خب حالا بگم که این کتاب بیشتر برای چه افرادی مفیده : افرادی که زیاد حسرت میخورن و افرادی که شخصیت قربانی طور دارن و بر بدبختی خود باور دارن 

 

و در نهایت بگم که زندگی در فرای نومیدی آغاز میشه.     سارتر 😉